شلوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم

خداحافظ

چرا؟چون دالم میلم شمال.

تو مدت آپ نمی کنم اما سر می زنم.

با نظراتون بترکونید

دلم برای همتون می تنگه بسیااااااااااااااااااااااااار.

بوس

بای

                           

آسمان بی ستاره(قسمت دوم)
- خوبه خوبه اینقدر تعریف نکن .اینجور که تو اینارو کاشتی علفم در نمیاد چه برسه به گل اونم از نوع نازش.تازه شما که منو دارید دیگه چه نیازی به گله؟
-فکر کنم دچار خود شیفتگی حاد شدی قبل از عید حتماً خودتو به یه دکتر نشون بده.
- آره ؟اینجوریه؟پس اینو داشته باش.
بعد کرمی رو که موقع حرف زدن با پری آروم بدون اینکه خودش ببینه از تو باغچه برداشته بودم رو پرت کردم طرفش که یه جیغ بنفش کشید و خودشو کشید عقب.تو همین موقع انوش درِ حیاطو باز کرد و اومد داخل.
- به به تام و جری عزیز ،حال شما،خوبید؟خوش میگذره؟اِ این پری چرا داره گریه می کنه ؟هِی نازی باز خواهر منو اذیت کردی؟
- به به سلام آقای گوریل انگوری.ما خوبیم شما خوب هستین؟مثل اینکه بیشتر به شما خوش می گذره.
- برای چی؟
- برای اینکه صب تا حالا از ما مثل اسب کار کشیدن بعد جنابعالی که تا لنگ ظهر خوابیدی بعد هم پاشدی رفتی پی علافیت.
- من رفتم پی علافی؟ به جون خودم نه،به جون تو همش داشتم برای مادرجون خرید می کردم.
- به جون عمت بچه پررو .اصلاً به من چه که تو چیکار می کردی.
- آفرین ،همینو بگو . اصلاً مگه تو فوضولی؟ عین یه بچه خوب بازیتو بکن.
- چه بازی؟
- خاک بازی دیگه. مگه شما دوتا بچه خاک بازی نمی کردین؟
- نخیر . حالا هم وسایلو ببر بالا که مادرجون منتظرته.
- به به صدای شما روهم شنیدیم پری خانوم.سلامت کو؟
- گشنم بود خوردمش .اینقدر حرف نزن برو به کارت برس.
- هی میگم با این نازنین نگرد بی ادب میشی ،می گی نه.آ اینم نتیجش .
اومدم جوابشو بدم که مادرجون صداش کرد.
- انوش جان اومدی ؟بیا که کلی کار داریم.
انوش به طرف ماشین رفت و گفت:شما دوتا چرا وایستادید بیاید کمک دیگه.
- اِ زرنگی؟ ما هنوز بچه ایم آلآن می خوایم خاک بازیمونو بکنیم..جنابعالی هم بفرمایید به حمالیتون برسید.
- من تا حال تورو نگیرم ول نمی کنم حالا می بینی .
دوباره صدای مادرجون بلند شد:انوش ،اومدی مادر؟
- بله مادرجون،اومدم.
بعد برای من و پری زبون درآوارد و رفت.

جمعه 27 شهريور 1390•14:48 • جوجو• •